آموزش عربی دوم دبیرستان


























فقط و فقط خنده

HoMe | eMaiL | Design | Profile

 

 
 

قابل توجه شما عزیزان در هر پایه ای از متوسطه که هستید .

در تحلیل الصرفی :

از شما می خواهند که هر خصوصیتی از یک کلمه را می دانید بیان نمایید . والبته که شناخت شما نسبت به کلمات در هر سال تفاوت میکند . مثلا شما در کلاس های راهنمایی یاد می گیرید که

انواع کلمه 3تا است . یا اسم یا فعل ویاحرف

واین اولین مورد برای هر تحلیل صرفی می باشد .

و بعد هر چه را که خاص از کلمه می دانید را باید بنویسید .

مثلا : تنجحُ الطالبات فی الامتحان .

دانش اموز می بایست مشخص کند در ابتدا نوع کلمه را و بعد هر چیزی را که درمورد آن یاد گرفته است .

تنجح : فعل . مضارع . للغائبة . ( وبعد در دبیرستان : معرب . لازم . ثلاثی مجرد . مبنی للمعلوم و..... )

الطالبات : اسم . جمع . مونث ( ودر دبیرستان : مشتق (اسم فاعل ) . معرب . معرفه . صحیح الاخر و... )

فی : حرف جر ( و در دبیرستان : عامل . مبنی بر سکون )

 

و اما برای شکّل :

شکّل به معنای حرکت گذاری است و ارتباط مستقیمی هم با للاعراب دارد . چرا؟

چون شما اول باید تشخیص بدهید که اون کلمه چه نقشی دارد و بعد حرکت گذاری کنید .

نقش هایی رو که شما پیدا میکنید برای راهنمایی (مبتدا . خبر . مفعول و فاعل  است ) و برای متوسطه ( مضاف الیه . صفت . نواسخ یعنی اسم و خبر افعال ناقصه ؛ حروف مشبهه بالفعل ؛ اسم لای نفی جنس و... )

و البته که باید بدونید هر کدوم چه حرکتی میگیرند .

اینکه مبتدا . فاعل . خبر از نوع اسم . اسم افعال ناقصه . خبر حروف مشبهه  همیشه مرفوع هستند یعنی  ُ   یا   ٌ میگیرند و البته موارد استثناء هم در این مورد رو هم باید در نظر بگیرید .

اینکه مفعول و خبر افعال ناقصه و اسم حروف مشبهه و اسم لای نفی جنس همیشه منصوب هستند یعنی  َ  یا   ً می گیرند .

و اینکه مضاف الیه و مجرور به حرف جر همیشه مجرور هستند یعنی  ِ  یا  ٍ می گیرند .

و هر کلمه ای ممکن است صفت هم داشته باشد که حرکت صفت مانند حرکت موصوف خود می باشد .

مثال :

أنا مدینة العلم

أنا : مبتدا . مبتدا بایدمرفوع باشد . اما ضمایر جزء کلمات مبنی هستند و اعرابشان تغییر نمیکند . پس حرکتی به آن نمیدهیم و می نویسیم : محلا مرفوع

مدینة : خبر است چون جمله را کامل کرده و ما گفتیم که خبر مرفوع می باشد . بنابراین یا باید  ُ بگیرد یا  ٌ . با توجه به اینکه بعد از ان مضاف الیه آمده است و اسم قبل از مضاف الیه نه (ال) میگیرد و نه تنوین پس میشود : مدینة ُ

العلم : مضاف الیه است و گفتیم که همیشه مضاف الیه مجرور است و چون (ال) دارد پس تنوین نمیگیرد و میشود : العلمِ

امیدوارم که متوجه شده باشید . سعی میکنم برای نوبت دوم نمونه هایی از کتاب هم بیاورم برایتان .

 

 

ادامه مطلب : با اینکه از دست این اقا سیامک خیلی دلخورم ولی نظرش بد نبود . پس برای فهم بیشتر تحلیل صرفی "

برای اسم :

1- مذکر یا مونث   /  2- مفرد یا مثنی یاجمع   / 3- جامد یا مشتق  / 4- معرفه یا نکره  /  5- منصرف یا غیر منصرف  /  6-  اسم مقصوریاممدودیامنقوص یا صحیح الاخر  /  7 - متصرف یا غیر متصرف / 8- معرب یا مبنی

 

برای فعل :

1- نوع فعل  / 2- صیغه فعل (مثلا مثنی مذکر غایب یا للغائبینِ) / 3 - معرب یا مبنی / 4- ثلاثی مجرد یا مزید و در صورت مزید بودن چه بابی می باشد؟ / 5- معلوم یا مجهول / 6- لازم یا متعدی

 

برای حرف :

1- نوع حرف  / 2- عامل یا غیرعامل  / 3- مبنی علی ...


توابع : 

کلماتی هستند که اعراب مستقلی از خودشون ندارند و از کلمه ماقبل خودشون تبعیت می کنند دراعراب . 

توابع شامل : صفت ، عطف به حروف (معطوف) ، بدل ، عطف بیان و تاکید (لفظی ومعنوی ) می باشد . 

و حالا شروع می کنیم به تعریف هرکدوم با اوردن مثال . 

صفت :

میدونید که صفت و موصوف همراه همند . و صفت رو دقیقا میتونید همونطوری که تو فارسی تشخیص می دید اینجا هم مشخص کنید . 
صفت و موصوف دوتا اسم هستند که پشت سرهم میان و البته ممکن است که مضاف الیهی بیاد و مابین اونها فاصله بندازه . درضمن میدونید که مضاف و مضاف الیه هم دوتا اسمند که پشت هم میان . برای تشخیصشون تو بخش تدریس ترکیبات وصفی و اضافی توضیح لازم رو دادم . اما بهترین راه ترجمه است . 

لازم است که بدونید موصوف و صفت در 4حالت باهم مطابقت دارند . در اعراب و جنس و عدد و معرفه یانکره بودنش . اما مضاف و مضاف الیه با هم هیچ مطابقتی ندارند هرچند که شاید به نظر نیاد . 

مثال : 
 هذا قمیصٌ رخیصٌ .           این لباسی ارزان است . (این لباس ارزانی است)

هذا قمیصُ محمدٍ .           این لباس محمد است . 

با توجه به بخش نحو که قبلا یاد گرفته اید می دانید که در هردوعبارت هذا ، مبتدا است و قمیص هم خبر می باشد . اکنون می ماند تکلیف رخیص و محمد . 

خوب ، رخیص برای قمیص صفت می باشد که در هر 4حالت عنوان شده باهم مطابقت دارند . هر دو مرفوع هستند و نکره و مذکر و مفرد 

اما در دومین عبارت ، محمد مضاف الیه می باشد و طبق اعراب مضاف الیه که باید مجرور باشد محمد هم مجرور شده . وبا دقت در عبارت متوجه می شوید که قمیص ، تنوین و ال هم نگرفته است . چون مضاف ال و تنوین نمی گیرد . و فقط اعراب رفع خبر را دارد . 

ضمن اینکه برای شناخت می توانید اینگونه هم نگاه کنید . 

 قمیص رخیص : پیراهن ارزان »»»» پیراهن ، ارزان است . 
 قمیص محمد : پیراهن محمد»»»» پیراهن ، محمد است . 

همانطور که متوجه شدید جمله اول مفهوم دارد اما جمله دوم معنی نمی دهد . 

اکنون به چند مورد دیگر توجه نمایید . 

المثلُ خیرُ وسیلةٍ لبیان ما فی الضمیر بصورةٍ نافذةٍ . 

خیروسیلة  /  صورة نافذة 

با نگاه به مطالب اموخته شده ، می فهمیم که صورة نافذة موصوف و صفت هستند و خیر وسیلة مضاف و مضاف الیه . 

اکنون به این مورد دقت کنید که یک مضاف الیه بین صفت و موصوف فاصله می اندازد . ( اخر در عربی اول مضاف الیه میاد بعد موصوف . یعنی به جای اینکه بگیم کیف زیبای مریم ، میگیم کیف مریم زیبا )

الامثال تنبع من حیاةِ المجتمعاتِ البشریةِ 

         حیاة : موصوف و مضاف  / المجتمعات : مضاف الیه /  البشریة : صفت 

یادتون باشد که مضاف و موصوف در عربی نقش نیستند یعنی در نحو نمیایند . و نقش اصلی حیاة در اینجا مجرور به حرف جر می باشد . 

دقت هم اینجا خوب چیزیه . چون همه کلمات مدنظرما مجرور هستند . 

لابد میگید که البشریة که معرفه است ولی حیاة که موصوفش میشه (ال) نداره . درست است . اما اگر یادتون باشد ما گفتیم که باید معرفه باشند . حالا هرنوعی از معرفه و می بینید که حیاة به واسطه المجتمعات معرفه به اضافه شده و در واقع معرفه است . 

اوه اوه . یادم رفت بگم صفت میتونه به شکل جمله هم بیاد . اونم وقتی است کهه یک جمله فعلیه بعد از یک اسم نکره قرار میگیره . 

  رایتُ طفلاً یلعبُ . بچه ای رو دیدم که بازی می کرد . یلعبُ برای طفل صفت است و میشه محلا منصوب . چون در اعراب باید از موصوفش تبعیت کند .البته چون به شکل جمله می باشد معرفه و نکره اش رو فاکتور می گیریم . 



عطف به حروف (معطوف ) 

زمانی است که دوتا اسم به وسیله یکی از حروف عطف به همدیگر ربط داده بشن . و اینجاست که اسم بعد از حرف عطف (معطوف ) از اعراب اسم قبل از حرف (معطوف علیه) تبعیت میکنه و همون اعراب رو میگیره . 

یادتون باشد که معطوف و معطوف علیه میتونند به شکل جمله هم بیان . 

مثال : 

العلمُ والعملُ مقترنان .            العلم ُ مبتدا و مرفوع / العملُ معطوف به العلم و مرفوع 

ذهبتُ الی المدرسة فدخلتُ الی الصف . 

                  ذهبت الی المدرسة : معطوف علیه / دخلت الی الصف : معطوف


  بـــــــــــــــدل : 

بدل یکی از توابع است که قبل از اون یک اسم دیگه ای میاد درحالی که منظور اصلی گوینده اون اسم نیست بلکه همون بدل منظورش است . در واقع کلمه ای است که جانشین کلمه قبل میشه . 

مثال : 
  جاء علیٌ اخوک  .  آمد علی برادرش . یعنی درواقع برادر علی آمد . پس اخو در اینجا بدل می باشد و اعرابش تابع اسم قبلی است یعنی مبدل منه . 
علی مرفوع است که مبدل منه می باشد و اخو هم مرفوع است (اسماءخمسه) 

 چون بدل می باشد و بدل تابعی از مبدل منه است .

اهدنا الصراط المستقیم . صراط الذین ....  صراط دوم بدل می باشد برای اولی . 

بدل انواعی دارد . بدل کل از کل . بدل جزء از کل . بدل اشتمال . بدل مباین (غلط)


بدل کل از کل : یعنی بدلی که تماما به جای مبدل منه آمده . مانند همان مثال قبل 


بدل جزء از کل :  که بدل جزئی از مبدل منه می باشد . مثل : قرات ُ الکتابَ نصفَه .  کتاب رو خوندم نصفش رو (درواقع ، نصف کتاب را خواندم)


بدل اشتمال : که بدل مربوط و متعلق به مبدل منه است . مثل : 


اعجبنی مریمُ خلقُها .      به تعجب وامیدارد مرا مریم ، اخلاقش (درواقع، اخلاق مریم مرا به تعجب وامیدارد 


بدل مباین (غلط)  : که گوینده موردی را ذکر میکند و بلافاصله می فهمد که اشتباه کرده و کلمه اصلی را می گوید . مانند: رایتُ ذئباً کلباً . گرگی را ، سگی را دیدم . ( درواقع سگ را دیده است و بار اول اشتباه گفته ) 



عطف بیان : 


یک کلمه جامد است که مثل صفت میاد و کلمه قبل از خودش رو توصیف میکند و اون رو از ابهام درش میاره . 

نکات مورد توجه :

یک نکته این است که اسم های جامد بعد از اسم اشاره میشن عطف بیان . مثل ذلک الکتاب »»»» کتاب یک اسم جامد است بعد از ذلک و میشه عطف بیان 

دومین نکته این است که اگر کلمات ابن(بن) و بنت بین دوتا اسم خاص قرار بگیرند میشن عطف بیان . مثل حسین بن علی »»» ابن در اینجا عطف بیان است . (ا در ابن به خاطر اینکه همزه وصل است حدف شده)

عطف بیان از متبوع خودش واضحتر است . 


مثال : هذاالقران لاریب فیه . القران عطف بیان 

تاکیــــــــــــــــــــد :

زمانی است که جمله یا کلمه ای را برای تاکید تکرار می کنیم و جمله یا کلمه دوم همان اعراب جمله یا کلمه اول را می گیرد . 

مثال : والسابقون السابقون اولئک المقربون . »»» السابقون دومی تاکید است برای اولی و هردو مرفوع هستند . 

تاکید بردونوع است . لفظی و معنوی 

لفظی رو که شما در ظاهر می بینید . اما تاکید معنوی با کلمات دیگری همراه است . 
دقت داشته باشید که در تاکید معنوی حتما به کلمه تاکید ضمیری اضافه میشود که به کلمه قبل از تاکید برمی گردد . یعنی به مؤکَد برمی گردد  
کلماتی که میتوانند به عنوان تاکید معنوی به کار بروند : 

کل / نفس/ عین . اجمع / جمیع / کلا / کلتا می باشند . 

مثال : 
جاء الرجلُ نفسُه  . مرد آمد خودش . درواقع نفس برای تاکید امده و همان اعراب رجل را دارد . 

قراتُ الدروس کلها . کلمه کل تاکید است و منصوب . چون الدروس منصوب است . 
حواستون بود که هم به کلمه نفس و هم به کلمه کل یک ضمیر چسبیده که به رجل و دروس برمی گرده . 


حالا دیگر نوبت شماست که برید و تو متن درس هاتون چندتا از این توابع رو پیدا کنید تا قشنگ و خوب تو ذهنتون جابگیره . 

                                            طاعاتتون هم قبول . التماس دعا 
 


 

 

افعالی هستند که بر سر مبتدا و خبر میان و مبتدا رو مرفوع نگه میدارند ولی خبر رو منصوب میکنند .

این افعال عبارتند از : کانَ . صارَ . مازال . مابرح و....

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





milad | پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:آموزش عربی دوم دبیرستان, | 10:55 |
Desiner: lady skin