فقط و فقط خنده
HoMe | eMaiL | Design | Profile
قابل توجه شما عزیزان در هر پایه ای از متوسطه که هستید . در تحلیل الصرفی : از شما می خواهند که هر خصوصیتی از یک کلمه را می دانید بیان نمایید . والبته که شناخت شما نسبت به کلمات در هر سال تفاوت میکند . مثلا شما در کلاس های راهنمایی یاد می گیرید که انواع کلمه 3تا است . یا اسم یا فعل ویاحرف واین اولین مورد برای هر تحلیل صرفی می باشد . و بعد هر چه را که خاص از کلمه می دانید را باید بنویسید . مثلا : تنجحُ الطالبات فی الامتحان . دانش اموز می بایست مشخص کند در ابتدا نوع کلمه را و بعد هر چیزی را که درمورد آن یاد گرفته است . تنجح : فعل . مضارع . للغائبة . ( وبعد در دبیرستان : معرب . لازم . ثلاثی مجرد . مبنی للمعلوم و..... ) الطالبات : اسم . جمع . مونث ( ودر دبیرستان : مشتق (اسم فاعل ) . معرب . معرفه . صحیح الاخر و... ) فی : حرف جر ( و در دبیرستان : عامل . مبنی بر سکون ) و اما برای شکّل : شکّل به معنای حرکت گذاری است و ارتباط مستقیمی هم با للاعراب دارد . چرا؟ چون شما اول باید تشخیص بدهید که اون کلمه چه نقشی دارد و بعد حرکت گذاری کنید . نقش هایی رو که شما پیدا میکنید برای راهنمایی (مبتدا . خبر . مفعول و فاعل است ) و برای متوسطه ( مضاف الیه . صفت . نواسخ یعنی اسم و خبر افعال ناقصه ؛ حروف مشبهه بالفعل ؛ اسم لای نفی جنس و... ) و البته که باید بدونید هر کدوم چه حرکتی میگیرند . اینکه مبتدا . فاعل . خبر از نوع اسم . اسم افعال ناقصه . خبر حروف مشبهه همیشه مرفوع هستند یعنی ُ یا ٌ میگیرند و البته موارد استثناء هم در این مورد رو هم باید در نظر بگیرید . اینکه مفعول و خبر افعال ناقصه و اسم حروف مشبهه و اسم لای نفی جنس همیشه منصوب هستند یعنی َ یا ً می گیرند . و اینکه مضاف الیه و مجرور به حرف جر همیشه مجرور هستند یعنی ِ یا ٍ می گیرند . و هر کلمه ای ممکن است صفت هم داشته باشد که حرکت صفت مانند حرکت موصوف خود می باشد . مثال : أنا مدینة العلم أنا : مبتدا . مبتدا بایدمرفوع باشد . اما ضمایر جزء کلمات مبنی هستند و اعرابشان تغییر نمیکند . پس حرکتی به آن نمیدهیم و می نویسیم : محلا مرفوع مدینة : خبر است چون جمله را کامل کرده و ما گفتیم که خبر مرفوع می باشد . بنابراین یا باید ُ بگیرد یا ٌ . با توجه به اینکه بعد از ان مضاف الیه آمده است و اسم قبل از مضاف الیه نه (ال) میگیرد و نه تنوین پس میشود : مدینة ُ العلم : مضاف الیه است و گفتیم که همیشه مضاف الیه مجرور است و چون (ال) دارد پس تنوین نمیگیرد و میشود : العلمِ امیدوارم که متوجه شده باشید . سعی میکنم برای نوبت دوم نمونه هایی از کتاب هم بیاورم برایتان . ادامه مطلب : با اینکه از دست این اقا سیامک خیلی دلخورم ولی نظرش بد نبود . پس برای فهم بیشتر تحلیل صرفی " برای اسم : 1- مذکر یا مونث / 2- مفرد یا مثنی یاجمع / 3- جامد یا مشتق / 4- معرفه یا نکره / 5- منصرف یا غیر منصرف / 6- اسم مقصوریاممدودیامنقوص یا صحیح الاخر / 7 - متصرف یا غیر متصرف / 8- معرب یا مبنی برای فعل : 1- نوع فعل / 2- صیغه فعل (مثلا مثنی مذکر غایب یا للغائبینِ) / 3 - معرب یا مبنی / 4- ثلاثی مجرد یا مزید و در صورت مزید بودن چه بابی می باشد؟ / 5- معلوم یا مجهول / 6- لازم یا متعدی برای حرف : 1- نوع حرف / 2- عامل یا غیرعامل / 3- مبنی علی ... افعال ناقصه : افعالی هستند که بر سر مبتدا و خبر میان و مبتدا رو مرفوع نگه میدارند ولی خبر رو منصوب میکنند . این افعال عبارتند از : کانَ . صارَ . مازال . مابرح و....
نظرات شما عزیزان:
تبادل
لینک هوشمند
کلماتی هستند که اعراب مستقلی از خودشون ندارند و از کلمه ماقبل خودشون تبعیت می کنند دراعراب .
توابع شامل : صفت ، عطف به حروف (معطوف) ، بدل ، عطف بیان و تاکید (لفظی ومعنوی ) می باشد .
و حالا شروع می کنیم به تعریف هرکدوم با اوردن مثال .
صفت :
میدونید که صفت و موصوف همراه همند . و صفت رو دقیقا میتونید همونطوری که تو فارسی تشخیص می دید اینجا هم مشخص کنید .
صفت و موصوف دوتا اسم هستند که پشت سرهم میان و البته ممکن است که مضاف الیهی بیاد و مابین اونها فاصله بندازه . درضمن میدونید که مضاف و مضاف الیه هم دوتا اسمند که پشت هم میان . برای تشخیصشون تو بخش تدریس ترکیبات وصفی و اضافی توضیح لازم رو دادم . اما بهترین راه ترجمه است .
لازم است که بدونید موصوف و صفت در 4حالت باهم مطابقت دارند . در اعراب و جنس و عدد و معرفه یانکره بودنش . اما مضاف و مضاف الیه با هم هیچ مطابقتی ندارند هرچند که شاید به نظر نیاد .
مثال :
هذا قمیصٌ رخیصٌ . این لباسی ارزان است . (این لباس ارزانی است)
هذا قمیصُ محمدٍ . این لباس محمد است .
با توجه به بخش نحو که قبلا یاد گرفته اید می دانید که در هردوعبارت هذا ، مبتدا است و قمیص هم خبر می باشد . اکنون می ماند تکلیف رخیص و محمد .
خوب ، رخیص برای قمیص صفت می باشد که در هر 4حالت عنوان شده باهم مطابقت دارند . هر دو مرفوع هستند و نکره و مذکر و مفرد
اما در دومین عبارت ، محمد مضاف الیه می باشد و طبق اعراب مضاف الیه که باید مجرور باشد محمد هم مجرور شده . وبا دقت در عبارت متوجه می شوید که قمیص ، تنوین و ال هم نگرفته است . چون مضاف ال و تنوین نمی گیرد . و فقط اعراب رفع خبر را دارد .
ضمن اینکه برای شناخت می توانید اینگونه هم نگاه کنید .
قمیص رخیص : پیراهن ارزان »»»» پیراهن ، ارزان است .
قمیص محمد : پیراهن محمد»»»» پیراهن ، محمد است .
همانطور که متوجه شدید جمله اول مفهوم دارد اما جمله دوم معنی نمی دهد .
اکنون به چند مورد دیگر توجه نمایید .
المثلُ خیرُ وسیلةٍ لبیان ما فی الضمیر بصورةٍ نافذةٍ .
خیروسیلة / صورة نافذة
با نگاه به مطالب اموخته شده ، می فهمیم که صورة نافذة موصوف و صفت هستند و خیر وسیلة مضاف و مضاف الیه .
اکنون به این مورد دقت کنید که یک مضاف الیه بین صفت و موصوف فاصله می اندازد . ( اخر در عربی اول مضاف الیه میاد بعد موصوف . یعنی به جای اینکه بگیم کیف زیبای مریم ، میگیم کیف مریم زیبا )
الامثال تنبع من حیاةِ المجتمعاتِ البشریةِ
حیاة : موصوف و مضاف / المجتمعات : مضاف الیه / البشریة : صفت
یادتون باشد که مضاف و موصوف در عربی نقش نیستند یعنی در نحو نمیایند . و نقش اصلی حیاة در اینجا مجرور به حرف جر می باشد .
دقت هم اینجا خوب چیزیه . چون همه کلمات مدنظرما مجرور هستند .
لابد میگید که البشریة که معرفه است ولی حیاة که موصوفش میشه (ال) نداره . درست است . اما اگر یادتون باشد ما گفتیم که باید معرفه باشند . حالا هرنوعی از معرفه و می بینید که حیاة به واسطه المجتمعات معرفه به اضافه شده و در واقع معرفه است .
اوه اوه . یادم رفت بگم صفت میتونه به شکل جمله هم بیاد . اونم وقتی است کهه یک جمله فعلیه بعد از یک اسم نکره قرار میگیره .
رایتُ طفلاً یلعبُ . بچه ای رو دیدم که بازی می کرد . یلعبُ برای طفل صفت است و میشه محلا منصوب . چون در اعراب باید از موصوفش تبعیت کند .البته چون به شکل جمله می باشد معرفه و نکره اش رو فاکتور می گیریم .
عطف به حروف (معطوف )
زمانی است که دوتا اسم به وسیله یکی از حروف عطف به همدیگر ربط داده بشن . و اینجاست که اسم بعد از حرف عطف (معطوف ) از اعراب اسم قبل از حرف (معطوف علیه) تبعیت میکنه و همون اعراب رو میگیره .
یادتون باشد که معطوف و معطوف علیه میتونند به شکل جمله هم بیان .
مثال :
العلمُ والعملُ مقترنان . العلم ُ مبتدا و مرفوع / العملُ معطوف به العلم و مرفوع
ذهبتُ الی المدرسة فدخلتُ الی الصف .
ذهبت الی المدرسة : معطوف علیه / دخلت الی الصف : معطوف
بـــــــــــــــدل :
بدل یکی از توابع است که قبل از اون یک اسم دیگه ای میاد درحالی که منظور اصلی گوینده اون اسم نیست بلکه همون بدل منظورش است . در واقع کلمه ای است که جانشین کلمه قبل میشه .
مثال :
جاء علیٌ اخوک . آمد علی برادرش . یعنی درواقع برادر علی آمد . پس اخو در اینجا بدل می باشد و اعرابش تابع اسم قبلی است یعنی مبدل منه .
علی مرفوع است که مبدل منه می باشد و اخو هم مرفوع است (اسماءخمسه)
چون بدل می باشد و بدل تابعی از مبدل منه است .
اهدنا الصراط المستقیم . صراط الذین .... صراط دوم بدل می باشد برای اولی .
بدل انواعی دارد . بدل کل از کل . بدل جزء از کل . بدل اشتمال . بدل مباین (غلط)
بدل کل از کل : یعنی بدلی که تماما به جای مبدل منه آمده . مانند همان مثال قبل
بدل جزء از کل : که بدل جزئی از مبدل منه می باشد . مثل : قرات ُ الکتابَ نصفَه . کتاب رو خوندم نصفش رو (درواقع ، نصف کتاب را خواندم)
بدل اشتمال : که بدل مربوط و متعلق به مبدل منه است . مثل :
اعجبنی مریمُ خلقُها . به تعجب وامیدارد مرا مریم ، اخلاقش (درواقع، اخلاق مریم مرا به تعجب وامیدارد
بدل مباین (غلط) : که گوینده موردی را ذکر میکند و بلافاصله می فهمد که اشتباه کرده و کلمه اصلی را می گوید . مانند: رایتُ ذئباً کلباً . گرگی را ، سگی را دیدم . ( درواقع سگ را دیده است و بار اول اشتباه گفته )
عطف بیان :
یک کلمه جامد است که مثل صفت میاد و کلمه قبل از خودش رو توصیف میکند و اون رو از ابهام درش میاره .
نکات مورد توجه :
یک نکته این است که اسم های جامد بعد از اسم اشاره میشن عطف بیان . مثل ذلک الکتاب »»»» کتاب یک اسم جامد است بعد از ذلک و میشه عطف بیان
دومین نکته این است که اگر کلمات ابن(بن) و بنت بین دوتا اسم خاص قرار بگیرند میشن عطف بیان . مثل حسین بن علی »»» ابن در اینجا عطف بیان است . (ا در ابن به خاطر اینکه همزه وصل است حدف شده)
عطف بیان از متبوع خودش واضحتر است .
مثال : هذاالقران لاریب فیه . القران عطف بیان
تاکیــــــــــــــــــــد :
زمانی است که جمله یا کلمه ای را برای تاکید تکرار می کنیم و جمله یا کلمه دوم همان اعراب جمله یا کلمه اول را می گیرد .
مثال : والسابقون السابقون اولئک المقربون . »»» السابقون دومی تاکید است برای اولی و هردو مرفوع هستند .
تاکید بردونوع است . لفظی و معنوی
لفظی رو که شما در ظاهر می بینید . اما تاکید معنوی با کلمات دیگری همراه است .
دقت داشته باشید که در تاکید معنوی حتما به کلمه تاکید ضمیری اضافه میشود که به کلمه قبل از تاکید برمی گردد . یعنی به مؤکَد برمی گردد
کلماتی که میتوانند به عنوان تاکید معنوی به کار بروند :
کل / نفس/ عین . اجمع / جمیع / کلا / کلتا می باشند .
مثال :
جاء الرجلُ نفسُه . مرد آمد خودش . درواقع نفس برای تاکید امده و همان اعراب رجل را دارد .
قراتُ الدروس کلها . کلمه کل تاکید است و منصوب . چون الدروس منصوب است .
حواستون بود که هم به کلمه نفس و هم به کلمه کل یک ضمیر چسبیده که به رجل و دروس برمی گرده .
حالا دیگر نوبت شماست که برید و تو متن درس هاتون چندتا از این توابع رو پیدا کنید تا قشنگ و خوب تو ذهنتون جابگیره .
طاعاتتون هم قبول . التماس دعا
مقایسه افعال ناقصه . حروف مشبهه بالفعل و لای نفی جنس
Desiner: lady skin
DaiLy
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
Dance 0f words
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
ليدي اسكين
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
brooz download
و آدرس
sahel1112.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.